شبکه یک - 9 دی 1396

کارآمدی "ولایت فقیه" در بحرانهای اجتماعی

تحلیل خطبه رهبری در نمازجمعه پس از انتخابات و فتنه 88 – در جمع دانش آموزان بسیجی خراسان

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت خواهران عزیز و برادران گرامی سلام عرض می‌کنم. این روزها به خصوص شما یک نشانه تاریخی فوق‌العاده مهم و مؤثر را از اعمال رهبری صالح دینی و ولایت فقیه، فقیه عادل مردمی را دیدید و می‌بینید. یک دقایقی را در مورد ولایت فقیه با هم صحبت بکنیم و بعد به سراغ همین نمونه اخیر بیاییم که آخرین نمونه از مانور کارآمدی ولایت فقیه در کشور خودمان بود. من اول چند عبارت از حضرت امام خدمت شما عرض بکنم به عنوان کسی که او را بنیان‌گذار نخستین نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه در عصر جدید می‌دانند و این‌که ایشان چطور مسئله ولایت فقیه را در این دوران تئوریزه کردند و تشکیل یک حکومت جمهوری، انتخاباتی، مردمی و دموکراتیک اما در چهارچوب‌ ارزش‌های اسلامی و مبتنی بر ولایت فقیه عادل و مردمی دادند. شما باید علاوه بر احساسات دینی که بسیار مقدس است با افکار و مبانی معرفتی دینی هم آشنا باشید و الا اگر فقط احساسات باشد و معرفت نباشد، این احساسات موقت است. دوران آن کوتاه مدت و موقت است، آسیب‌پذیر است، بلکه ممکن است به دام افراط و تفریط بیفتد ولی اگر توأم با معرفت شد همیشگی است، ثبات دارد، ریشه‌ دارد و متعادل است. اگر فقط معرفت بدون احساسات باشد بی‌فایده است. احساسات بدون معرفت هم ممکن است خطرناک باشد. باید معرفت و احساسات توأم با هم باشد. علم و ایمان، دانستن و خواستن باید هر دو با هم باشند. اولاً راجع به ولایت فقیه به خود مفهوم کلمه ولایت توجه بکنید که معانی مختلفی برای آن می‌شود ولی در ریشه لغت ولایت و موالات یک نوع از پی آمدن را اشاره می‌کند. در فقه لغت به آن باران دومِ بعد از باران اول «ولی» می‌گویند. آن بارانی که بعد از باران اول می‌آید، پشت سر او، در پی او درست برای تقویت و تعمیق کارکرد باران اول و رحمت اول می‌آید که به آن «ولی» می‌گویند که اگر باران‌های بعدی نیایند آن بذر اولی که کاشته شده به ثمر نمی‌رسد. ولایت باعث می‌شود آن بذری که اول کاشته شد درست پرورده و حفظ بشود و به نتیجه برسد. در مفاهیم اسلامی تسمیه‌ها همه در واقع نوعی توصیف است. یعنی اسم‌هایی که گذاشته‌اند، کلماتی که انتخاب شده همین‌طور انتخاب نشده است. به معنای کلمه و به وصف دقیق مسئله توجه شده است. این هم یک نمونه از آن است. اولاً روشن بشود که در مبنای انقلاب ما نظریه‌های مختلفی که در باب مشروعیت، یعنی این‌که حکومت چطور تشکیل بشود و چه کسانی حق حاکمیت داشته باشند مطرح بوده و همه آن‌ها نقد و رد شده تا به ولایت فقیه رسیده‌اند. مبنای جمهوری اسلامی نه نظریه جمهوریت غربی و جمهوریت سکولار و غیر دینی است، نه نظریه دموکراسی لیبرال و غربی است، نه نظریه قرارداد اجتماعی است، نه نظریه رضایت است، نه نظریه اراده عمومی است، نه نظریه سلطنت است، نه نظریه دیکتاتوری و استبداد است، نه نظریه مارکسیست‌هاست، نه نظریه وراثت است که حکومت ارثی باشد، نه نظریه قهر و غلبه است که هر کس زور بیشتری داشته باشد و با قدرت آمد حق حکومت داشته باشد. هیچ کدام از این‌ها نیست. ولایت فقیه یعنی حکومت عدالت، حکومت فقاهت و مشروط به رعایت و اهداف شریعت اسلام است. مشروط به رعایت مصالح مردم است. من چند عبارت از حضرت امام را بخوانم که این ولایت فقیه که حضرت امام می‌گوید دو بعد دارد. یک بعد الهی آسمانی است که مشروعیت ولایت و حکومت باید به اذن خداوند باشد و الهی است. یک بعد دوم بعدِ مردمی و نقش مردم در ولایت فقیه است که آن هم باز دلیل شرعی و دینی و آسمانی دارد و به هر دو بعد باید اشاره بکنیم و بعد می‌خواهیم نتیجه بگیریم که جمهوریت از اسلامیت تفکیک و جدا نمی‌شود. نمی‌توانیم بگوییم جمهوری اسلامی دو بخش است که یک بخش جمهوری آن و نقش مردم است و یک بخش هم اسلامی که بحث شرع و شریعت است. نه. جمهوری آن از نوع اسلامی است. این‌طور نیست که بگوییم یک کفه جمهوری است و یک کفه اسلامی است. نه. مبنای جمهوریت آن اسلام و اسلامی است. اسلامیت آن در قالب و شکل جمهوری اعمال می‌شود. بنابراین نه اسلامیت جمهوری اسلامی مستقل از جمهوریت است و نه جمهوریت آن مستقل از اسلامیت است. این جمهوریت با بقیه جمهوریت‌ها فرق می‌کند. چون مبنای مشروعیت این جمهوریت اسلام است. اما نحوه اعمال و اجرای اسلام جمهوری است. قالب جمهوری یعنی انتخابات، یعنی رجوع به رأی مردم و این تفاوت ولایت فقیه به شکل جمهوری اسلامی با حکومت‌های استبدادی در جهان است. حالا چه به نام مذهب و چه به نام غیر مذهب باشد و همچنین با حکومت‌های نامشروع و غیر دینی جهان چه به اسم استبداد و چه به اسم جمهوری و دموکراسی. حضرت امام در جواب کسانی که می‌گفتند و می‌گویند که ولایت فقیه را می‌خواهند به نوعی حکومت طاغوتی و استبدادی نزدیک بکنند تصریح می‌کند که اگر ولایت فقیه در کار نباشد طاغوت است. حضرت امام می‌گوید اگر ولایت فقیه باشد استبداد نیست. اگر ولایت فقیه نباشد استبداد اتفاق می‌افتد. چون ولی فقیه به میل خودش هیچ کاری نمی‌تواند بکند. حق ندارد هیچ تصمیمی بگیرد. اگر ولایت فقیه بگوید این را می‌گویم، این کار را کردم، این تصمیم را گرفتم چون دلم خواست یا چون منافع ما در آن بود دیگر از طرف اسلام ولایت ندارد. همه حکومت‌های جهان به یک معنا استبدادی هستند. منتها یا استبداد جمعی یا استبداد فردی است. حضرت امام می‌گوید اگر ولایت فقیه در کار نباشد طاغوت می‌شود. آن استبداد می‌شود. فقط ولایت فقیه است که استبداد و طاغوتی نیست. حضرت امام می‌گوید اگر به امر خدا و اذن خدا نباشد، اگر رئیس جمهور هم با نصب فقیه و اجازه و تأیید فقیه نباشد، غیر مشروع است و وقتی غیر مشروع شد طاغوت است. یعنی اگر دموکراسی و جمهوریت باشد ولی تأیید فقیه عادل، یعنی تأیید شرع و اسلام نباشد باز هم طاغوت و دیکتاتور است. عکس این هم هست. یعنی اگر تحمیل باشد، استبداد باشد، غصب حقوق مردم باشد که خود این هم یک امر خلاف شرع است ولو به نام مذهب صورت بگیرد. بنابراین صحبت از نصب فقیه است آن هم نه دلبخواهی و طاغوتی، بلکه نصب فقیه به معنی انطباق با ضوابط الهی و شرعی است. تعریف مشروعیت هم از نظر حضرت امام همین است که عرض کردم. بعضی‌ها می‌گویند ولایت فقیه تا قبل از حضرت امام نبوده است. یعنی با این تعبیر که ایشان پدر نظریه ولایت فقیه است به اصطلاح از حضرت امام تجلیل می‌کنند ولی در واقع می‌خواهند بگویند که ولایت فقیه تا قبل از حضرت امام ریشه نداشته است. حضرت امام خودش این را صریحاً رد می‌کند. حالا کسانی که با فقه شیعه آشنا باشند که می‌دانند ریشه‌های ولایت فقیه به ائمه معصوم برمی‌گردد و همه فقهای ما در عرصه‌ها و دوره‌ها و اعصار مختلف با عبارات مختلف به این اشاره کرده‌اند. ولو به اجزای آن. در عین حال حضرت امام هم تصریح می‌کند و می‌گوید موضوع ولایت فقیه چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم. این مسئله از اول مورد بحث بوده است. ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار داده‌ایم. یعنی به اهمیت آن اشاره کرده‌ایم و شعب حکومت امروز را ذکر کرده‌ایم. یعنی این نظریه را به روز کردیم و گفتیم امروز چه می‌توان آن را اجرا کرد. و آن را در دسترس آقایان قرار دادیم تا مسئله روشن‌تر بشود. ما این را به بورس آوردیم و دستور روز کردیم و الا در مبانی ما، کتب فقهی و کلامی ما این بود. ایشان می‌گوید و الا مطلب همان است که بسیاری از فقها همواره آن را فهمیده بودند. حضرت امام می‌گویند در واقع این نوآوری هست اما بدعت نیست. می‌فرمایند ولایت برای فقیهان از سوی ائمه(ع) ثابت است. در هر آن‌چه خود آنان ولایت بر مردم دارد. یعنی مسئولیت انبیا و ائمه(ع) مختومه نشده است. ما معتقد به خاتمیت هستیم که دیگر احتیاجی به پیامبر جدیدی نیست و امام معصوم که در دسترس ما باشد اما خاتمیت به این معنا نیست که مسئولیت تشکیل حکومت اسلامی و اداره حکومت اسلامی خاتمه پیدا کرده است. ایشان می‌گویند خداوند رسول اکرم(ص) را به ولایت و تدبیر امور سیاسی امت منصوب نموده‌اند و پس از ایشان امام علی بن ابیطالب(ع) و سپس دیگران امامان معصوم از جانب شارع مقدس به ولایت تدبیری نصب شده‌اند. ولایت تدبیری یعنی فقط ولایت به معنای محبت کافی نیست. آن لازم هست ولی فراتر از آن ولایت تدبیری یعنی رهبری و حاکمیت لازم است. امروز امام زمان(عج) صاحب ولایت عظما هستند. بر اساس روایات متعدد و دلیل عقلی و دلیل مرکب از عقل و نقل در زمان غیبت امام زمان(عج) ولایت جامعه بشری از سوی شارع مقدس مستقیماً به فقیهان عادل تفویض شده است. یعنی فقیه عادل در عصر غیبت از طرف خدا و رسول و اهل بیت(ع) ولایت شرعی دارد که این جدا از مسئله دموکراسی است. این حق حاکمیت الهی است که به پیامبر(ص) و امام معصوم و بعد در عصر غیبت به ولایت عادل تفویض شده است. این‌ها نظریات حضرت امام در باب ولایت فقیه و مشروعیت الهی آن است. حضرت امام می‌گوید شارع یعنی خدا و رسول جاعل ولایت است. یعنی این ولایت فقیه را خداوند قرار داده است. ولایت عادل ولی منصوب خداست. از طرف خداوند است. این را در کتاب «بیع و مکاسب و محرم» آورده‌اند. از همان دوران نجف ایشان بحث فقهی هم کرده بودند. این عبارت را دقت بفرمایید. می‌گویند جامعه بشری بدون ولایت الهی به صلاح و رستگاری نمی‌رسد. تنها حکومت مشروع ولایت الهی بر جامعه انسانی است. هر جامعه‌ای که تحت ولایت فقیه عادل نباشد تحت ولایت طاغوت است. هر حاکمی که بدون نصب و اجازه شارع حکومت کند طاغوت است. چه سلطنت و چه جمهوری باشد. فرقی نمی‌کند. حضرت امام اول سال 58 و موقع رفراندوم جمهوری اسلامی می‌گویند جمهوری دموکراتیک نه، بلکه جمهوری اسلامی بگویید. می‌گویند ما خون دادیم برای جمهوری دموکراتیک؟ ما خون دادیم برای دموکراسی؟ جوان‌های ما خون دادند برای اسلام. شما که از راه دور زحمت کشیدید و به این‌جا آمدید آمده‌اید که یک آدم دموکرات را ببینید؟ خودشان را می‌گویند. شما برای زیارت یک آدم دموکراتیک آمده‌اید؟ یک متمایل به آمریکا یا شوروی را آمده‌اید ببینید یا یک مسلمان را؟ آن‌ها که داد می‌زنند دموکراسی باشد و اسمی از اسلام نمی‌آورند مسیرشان غلط است. بعضی از این‌ها حتی در صحبت‌هایشان بسم‌الله الرحمن الرحیم را هم نمی‌خواهند بگویند. مقصد ما ملی نیست. مقصد ما نفت نیست. می‌گوید آرمان‌های انقلاب ما فراتر از جنبش‌های قبلی است. ما اسلام را می‌خواهیم. اسلام که آمد نفت هم درست می‌شود. مقصد این ملت اسلام است و نه چیز دیگر. باز جای دیگر می‌گوید حکومت شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله(ص‌) است. یکی از احکام اولیه اسلام مقدم بر تمام احکام فرعی حتی نماز و روزه و حج اختیارات حکومت در چهارچوب احکام فرعی الهی فقط نیست. بعد می‌گویند و الا حکومت الهی و ولایت مطلقه تفویض شده به پیامبر(ص) یک پدیده بی‌معنا و بی‌محتوا می‌شود. باز در جای دیگر می‌گوید ولایت فقیه هدیه‌ای است که خدای تبارک و تعالی به مسلمین داده است. حکم الهی است. این نیست که ما اگر بخواهیم فقیه عادل ولایت داشته باشد و اگر ما نخواهیم ولایت نداشته باشد. حضرت امام صریحاً این را رد می‌کند و می‌گوید اگر می‌خواهید استبداد نباشد باید با ولایت فقیه همراهی کند. حضرت امام می‌گوید اگر فقیه نباشد، اگر ولایت فقیه نباشد طاغوت است. یا خداست یا طاغوت است. اگر به امر خدا نباشد، اگر ریاست جمهور به نصب فقیه نباشد غیر مشروع و طاغوت است. حکومت باید با فقیه باشد. یعنی با قوانین الهی و صلاح مردم اداره بشود و این بدون نظارت فقیه نمی‌شود. در نظام اسلامی ولی امر اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم خلاف بگذارد، دیگر عدالت ندارد. اسلام هر فقیهی را که ولی نمی‌کند. آن را که علم دارد، عمل دارد، مشی اسلام دارد، همه عمرش را در اسلام و مسائل اسلامی می‌گذراند آدم صحیحی است. او ولایت دارد. همه باید مطیع او باشند. می‌گویند حکومت با همه شئون آن و ارگان‌هایی که دارد تا از طرف شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند، اکثر کارهای مربوط به سه قوه بدون مجوز شرعی است و نامشروع خواهد بود. دست همه ارگان‌ها بدون اذن ولی فقیه بسته می‌شود. اگر بدون شرعیات الهی کارها را انجام بدهند. همه دولت‌ها با همه شئون حکومتی طاغوتی و حرام خواهند بود. این‌ها نظرات حضرت امام راجع به ولایت فقیه است و حتی حضرت امام می‌گوید در برابر اسلام، بر ضد اسلام حتی آرای عمومی هم ارزشی ندارد. مثلاً اکثر جمعیت، اکثر بشریت رأی‌گیری بکنند و بگویند حرام را حلال کنید و حلال را حرام کنید. آن آرا هیچ ارزشی به لحاظ شرعی ندارد. حضرت امام می‌گوید اساساً رفراندوم و تصویب ملی در قبال اسلام ارزش ندارد. مشروعیت ندارد. لازم است فقها اجتماعاً یا انفراداً حکومت تشکیل بدهند. این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد واجب عینی است و اگر نه واجب کفایی است. در صورتی که ممکن هم نباشد باز ولایت فقیه ساقط نمی‌شود. چون فقها از جانب خدا منصوب شده‌اند و حق حاکمیت دارند. امروز فقهای اسلام حجت بر مردم هستند همان‌طور ممکن هست حضرت رسول(ص) حجت خدا بودند و همه امور به ایشان سپرده شده بود. فقها هم از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند. همه امور مسلمین به آنان واگذار شده است. مسلمین وظیفه دارند آنان که واجد شرایط رهبری نیستند را حذف کنند و آنانی که واجد شرایط رهبری هستند حکومت را به آنان یعنی به فقیه عادل بسپارند که مشروعیت الهی داشته باشد. این‌ها یک سنخ از عبارات است که به بعد مشروعیت الهی حکومت و ولایت فقیه مربوط می‌شود. یک دسته دیگر عبارات هم دارند که منافاتی با این‌ها ندارد و ادامه این‌ است که اگر یک فقیه عادلی بود که از طرف خداوند حق حکومت دارد و مردم و مؤمنین باید با او بیعت کنند و اطاعت بکنند، نقش مردم چیست؟ پس مسئله مشروعیت حل شد و حالا بحث بعدی بحث امکان حکومت ولایت فقیه است و این‌که چطور به تعبیر فقها این تنفیذ می‌شود و چطور قابل اجراست؟ این‌جا حضرت امام می‌فرمایند هیچ منافاتی با هم ندارد. این تعابیر را شنیدید، حالا این دسته تعابیر هم بشنوید. چند جمله عرض می‌کنم. این را هم دقت بفرمایید. همین امامی که این فرمایشات را راجع به ولایت فقیه می‌کنند این تعابیر را هم دارند که معلوم می‌شود این‌ها هیچ منافاتی با همدیگر ندارند. این تعابیر دسته دوم ادامه تعابیر دسته اول است. حضرت امام می‌گوید اگر یک کسی بگوید ولایت فقیه این‌طور از طرف خدا ولایت دارد پس ما چه کاره هستیم؟ بقیه مردم چه بکنند؟ به خانه‌ها بروند؟ ما دیگر به سیاست و این مسائل کاری نداشته باشیم؟ حضرت امام می‌گوید چرا، صد درصد. آن ولایت فقیه بدون همکاری مردم و مشارکت مردم قبل اعلام نیست. حضرت امام می‌گویند باید همه زن‌ها و همه مردها در مسائل اجتماعی و سیاسی وارد باشند. باید ناظر باشند. همه باید بر حکومت و بر مجلس و بر کارهای دولت نظارت و اظهار نظر کنند. همه ملت اظهار نظر و نظارت کنند. ما نباید گمان کنیم هر چه می‌گوییم و می‌کنیم کسی حق اشکال ندارد. اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی برای رشد انسان‌ها است. پس مردم حق نظارت دارند، مردم حق اظهار نظر دارند، مردم حق انتقاد دارند، نسبت به حکومت و حاکمیت و مسئولان حق امر به معروف و نهی از منکر دارند. حتی حضرت امام صریح می‌گوید همه موظف هستند بر امور نظارت کنند. اگر من پایم را کج گذاشتم ملت موظف هستند بگویند که خودت را حفظ کن. مسئله مهم است. همه کارها به اسلام مربوط است. پس ولایت فقیه به این معنا آری اما در عین حال عرض کردیم به معنای استبداد نیست. ولی فقیه، فقیهی که عادل است، فقیهی که مردمی است، وقتی که فرمان می‌دهد همه باید اطاعت بکنند. و الا به این معنی نیست که کسی سوال نکند، کسی حرف نزند. حضرت امام فرمودند وقتی مردم به خبرگان رهبری رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومت تعیین کنند، وقتی آن‌ها هم فردی را برای رهبری تعیین کردند قهراً او مورد قبول مردم هم هست. در این صورت او ولی منتخب مردم می‌شود و حکمش نافذ است. یعنی تا قبل از رأی مردم حکمش مشروع است. ولایت دارد اما بعد از حکم مردم نافذ هم می‌شود. یعنی خود ولی فقیه را هم مردم با واسطه انتخاب می‌کنند. خبرگان را انتخاب می‌کنند و آن‌ها هم رهبر را انتخاب می‌کنند. همان موقع در برابر این فرمایشات حضرت امام مخالفین حرف می‌زدند که این استبداد دینی شد. حضرت امام همان موقع جواب داد که نه، همه موظف هستند نظارت بکنند. اگر من هم پایم را کج گذاشتم بگویند پایت را کج گذاشتی و خودت را حفظ بکن. همه کارها به اسلام مربوط است. بازار باید اعتراض کند، کشاورز باید اعتراض کند، معلمین و علما باید اعتراض کنند تا کج و راست کنند. جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است. سفارش به حق، امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمین واجب است. انتقاد آزاد است اما توطئه آزاد نیست. حضرت امام فرمودند تخلف از رهبری و ولایت فقیه جایز نیست. شرعاً حرام است و قانوناً‌ هم ممنوع است. باید همه این‌ها را با هم فهمید. هر فردی از ملت حق دارد مستقیماً در برابر سایرین زمامدار مسلمین و مسئولین را استضیاح کند و آن‌ها باید جواب قانع کننده بدهند. در غیر این صورت اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشند از مسئولیت معذول هستند و الا اگر توضیح می‌دهند، استدلال می‌کنند، استناد به قانون و شرع می‌کنند کسی حق ندارد مخالفت و تخلف و لجاجت بکند و آن قانون شکنی است و او در تضعیف اسلام و مشروعیت نظام کار می‌کند. وقتی که اول انقلاب حضرت امام دولت موقت را تعیین کردند فرمودند در این‌جا آرای ملت حکومت می‌کند. این‌جا ملت است که حکومت را در دست دارد. همه ارگان‌ها را ملت تعیین می‌کند. ملت سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست دارد. ببینید همه این‌ها در ذیل ولایت فقیه و در کنار ولایت فقیه است. همه با هم قابل جمع است. دولت تعیین کردیم. بر حسب آن که هم طبق قانون حق داریم و هم بر حسب آرای ملت حق دارم که ملت ما را قبول دارد. هم بر حسب ولایت شرعی حق دارم. یعنی از هر نظری که نگاه کنید ولی فقیه این حق را دارد. من ایشان را، نخست‌وزیر دولت موقت را می‌گوید، من ایشان را حاکم قرار دادم چون یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شرع مقدس دارم ایشان را قرار دادم. این از طرف ولایت الهی است. من ایشان را حکومت شرعی قرار دادم. البته حکومت قانونی هم هست. یعنی طبق قانون هم درست است. مردم هم قبول دارند چون مردم من را قبول دارند. من به پشتیبانی ملت دولت تعیین می‌کنم. به واسطه این‌که ملت من را قبول دارد دولت تشکیل می‌دهم. من به واسطه ولایتی که از طرف شارع دارم ایشان را قرار داده‌ام و دیگر از این پس ایشان واجب الاتباع است. چون حکم شرعی است و ملت باید از آن تبعیت کند. یک حکومت شرعی می‌شود. یک حکومت عادی نیست که بگویید اگر از آن تخلف هم بکنیم کرده‌ایم. هر دوی این‌ها را با هم حضرت امام می‌گوید. هم بحث مقبولیت مردمی را می‌گوید و هم بحث مشروعیت الهی را می‌گوید. می‌گوید به موجب حق شرعی که دارم و به موجب رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده در جهت تحقق اهداف اسلام شورایی  به نام شورای انقلاب اسلامی تعیین کردم و شروع به کار خواهد کرد. باز به مسئولین می‌گوید آقایان توجه دارند که تا ملت در کار نباشد از دولت کاری بر نمی‌آید. همه دستگاه‌های دولتی به استثنای ملت کاری از آن‌ها بر نمی‌آید. خدمتگزار باشید به این ملتی که دست‌های خیانت را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد. این هم امانت خداست و هم امانت مردم است. مادام که این‌طور باشید، امانت‌دار مردم و خدا باشید ملت پشتیبان شماست و مادام که ملت با شما باشد آسیبی به شما و کشور وارد نمی‌شود. روشن باشد که ولایت فقیه به چه معناست و مشروعیت الهی چیست و مشروعیت مردمی چیست و این‌که اگر این همه اختیارات و ولایت برای فقیه قرار داده شده فقیه عادل مردمی است و لذا حضرت امام تأکید می‌کند که صحبت از این نیست که هر کسی که روحانی است هر چه گفت شما باید اطاعت بکنید اگر ولو خودش تابع نباشد. نه، باید تابع شریعت باشند و طبق مصالح اسلام و مسلمین نظر بدهند. اگر فقیهی بر خلاف موازین اسلام کاری بکند و نعوذ بالله فسقی مرتکب بشود خود به خود از مشروعیت منعزل است زیرا امانت‌داری ساقط شده است. ولایت فقیه به معنی زورگویی نیست بلکه به معنی حکومت قانون است. در اسلام قانون حکومت می‌کند. این‌ها مباحث کلی است. حالا من یک مثالی از همین وضعیتی که اخیراً پیش آمد به شما عرض بکنم. قضیه انتخابات شد. شما دیدید که به تعبیر رهبری در همه خانه‌ها، در همه کوچه‌ها، محله‌ها بحث و مناظره شد. حتی می‌شد در یک خانواده‌ای بین دو نفر عضو یک خانواده اختلاف بود که او می‌گفت به فلانی رأی می‌دهم و یکی می‌گفت به فلانی رأی می‌دهم. یا بین همسایه با همسایه، فامیل با فامیل این‌طور بود. این تا حدی عیبی نداشت و خیلی هم خوب بود. مشارکت مردم بود و رهبری هم تجلیل کردند. من چند نکته راجع به بحث خطبه رهبری در نماز جمعه عرض بکنم. چون عواقب این بحث متأسفانه هنوز ادامه داشت. البته کم شد و تا حدود زیادی جمع و جور شد ولی یک کسانی هنوز خواستند آن را کش بدهند و تعابیر دیگری هم بکنند. این مسئله‌ای که عرض کردم بحث مشروعیت ولایت فقیه و مسئله مقبولیت ولایت فقیه بود. از قول حضرت امام هم خواندم که معلوم بشود صریحاً‌ نظر حضرت امام چیست. راجع به نصب الهی و مشروعیت الهی چه می‌گوید و بعد راجع به نقش مردم و حقوق سیاسی مردم در نظارت و حضور و مشارکت در حکومت جمهوری اسلامی در ذیل ولایت فقیه چه نظری دارند. چون بعضی‌ها حرف‌های ضد و نقیض و عجیب و غریبی به حضرت امام نسبت می‌دهند. حضرت امام میزان را رأی ملت می‌دانست اما می‌گفت کجا. در انتخابات میزان رأی ملت است. معلوم است که در انتخابات میزان رأی ملت است. در انتخابات میزان چیز دیگری نیست. در هر چیزی میزان مناسب همان چیز است. مثلاً حضرت امام این تعبیر را یک جا می‌کردند که مجلس در رأس امور است. بله، همین‌طور است. حتماً. در مباحث قانون‌گذاری مجلس در رأس امور است. همین تعبیر را حضرت امام جاهای دیگری هم داشت. مثلاً یک وقت می‌فرمود جنگ در رأس امور است. می‌خواست می‌گوید مهم است و اهمیت دارد. یک جا فرمودند تذهیب نفس در رأس امور است. همه این جمله‌ها درست است. باید معلوم بشود جای هر کدام کجاست. اما این‌که بگوییم چون گفتیم میزان رأی ملت است یا مجلس در رأس امور است پس یعنی در همه مسائل حتی آن جایی که شارع و شریعت حکم واضح رسمی شفاف و مشخصی دارد میزان رأی عموم باشد درست نیست. آن‌جا میزان حکم الهی و شریعت است. رأی ملت در چهارچوب شریعت میزان است. این‌ها هم تصریحات حضرت امام است. همه این‌ها را باید کنار هم گذاشت. همان امامی که از ولایت مطلقه فقیه حرف می‌زند، می‌گوید میزان رأی ملت است. همان که می‌گوید میزان رأی ملت است از ولایت مطلقه فقیه می‌گوید. این عبارت را باید با هم دید و کنار هم گذاشت و درست فهمید که ایشان چه می‌گویند و از کجا شروع می‌کنند و به کجا ختم می‌کردند و مشروعیت را چطور تعریف می‌کرد. کارآمدی را چطور تعریف می‌کرد. مقبولیت را چطور تعریف می‌کرد. این‌ها نباید با هم مخلوط بشود. اما یک نمونه حی و حاضر در همین دوره خودمان این است. من اصلاً به بحث مشروعیت و مقبولیت کاری ندارم. کارآمدی ولایت فقیه است. این بحث‌هایی که در این 30 سال پیش آمده که آخرین نمونه آن همین مسئله انتخابات بود. شما به کشورهای همسایه اطراف خودتان نگاه کنید. این مشکل اگر در هر کدام از این کشورها پیش آمد به جنگ داخلی تبدیل شد. به وابستگی تبدیل شد. به اشغال کشورشان توسط اجانب تبدیل شد. اما در ایران انقلاب بارها و بارها از این قبیل مسئله پیش آمد و فقط به خاطر ولایت فقیه مسئله مهار شد. تبدیل به بحران و بحران تبدیل به شکاف‌های اجتماعی، تبدیل به تخریب و درگیری نشد. در همین قضیه اخیر اگر ولایت فقیه نبود امکان هر چیزی بود. همین مسئله اگر در کشورهای دیگری اتفاق بیفتد به جنگ‌های خیابانی تبدیل می‌شود. جنگ خانه به خانه، همسایه با همسایه و شهر با شهر. بروید ببینید که در دنیا چه اتفاقی افتاده است. چند نکته هم راجع به خطبه نماز جمعه رهبری عرض بکنم که چطور کارآمدی ولایت فقیه را اثبات کرد. شما در همین خطبه نماز جمعه که هم اهمیت نماز جمعه معلوم می‌شود، نقش نماز جمعه اگر درست ایفا بشود ببینید چه آثار و برکاتی در داخل و خارج و حل بحران‌ها دارد و هم رهبری چطور مسئله را منصفانه، آگاهانه و با سعه صدر و در عین حال با قاطعیت و با دقت تحلیل کرد. در همین یک خطبه ایشان در نماز جمعه چه چیزهایی را رعایت کرد و چه پیامی برای جامعه و برای تاریخ داشت؟ یکی اولاً تسلط بر خود و ایجاد آرامس و سکینه در جامعه و مردم بود. در لحظات بحرانی و اختلافات داخلی همه هیجانی و عصبی هستند، یک جایی باید نقطه آرامش باشد که با آرامش، با سعه صدر، با طمأنینه مسئله را ببیند و هم خود در آرامش تصمیم بگیرد و هم این آرامش را به جامعه پمپاژ و منتقل بکند و بحران را مهار بکند. در خطبه رهبری یکی مسئله مردم‌محوری بود. ولی فقیه ولایت الهی دارد ولی در عین حال مردم‌محور است. شما دیدید ایشان در اول خطبه چطور تکریم و تعظیم از مردم کرد. اصالت را به مردم داد. اصل مشارکت مردم، شخصیت دادن به مردم، احترام به مردم. ایشان صریح گفت من در برابر مردم ابراز ادب و تواضع می‌کنم. گفت مردم شما همه دموکراسی‌های دنیا را به لحاظ کمیت و کیفیت بی‌آبرو کردید. هم دموکراسی‌های واقعی غربی و هم دموکراسی‌های قلابی آن‌ها را. ایشان آن‌جا تواضع نشان داد و اعلام کرد که این مشارکت کار من نیست. کار خود شماست. به خودش مستند نکرد و گفت کار خداست. گفت دست ولی عصر(عج) است و این‌که هر اتفاق و هر پیروزی که در جامعه به وجود می‌آید ولایت فقیه به جای این‌که به خودش منتسب کند به خدا و به مردم منتسب می‌کند. نکته دوم که به شما خیلی مربوط می‌شود ابراز اعتماد به نسل جوان بود. یک عده‌ای از جوان‌ها می‌ترسند یا می‌ترسانند یا به جوان‌ها شک دارند. می‌گویند جوان‌ها خطرناک هستند. در این نسل جدید اوضاع خیلی قابل کنترل نیست. این‌ها همه انقلاب و ارزش‌ها را از بین می‌برند. رهبری اعلام کرد و نشان داد که دقیقاً بر عکس بود. نسل جدید در انقلاب و در همین انتخابات با چه شور و شعور سیاسی و با چه تعهد سیاسی به صحنه آمد. نکته سوم در خطبه رهبری مسئله به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه‌ها بود که ما در جمهوری اسلامی به دنبال دیکتاتوری نیستیم. نمی‌گوییم همه یک کلیشه داشته باشند و همه یک دست حرف بزنند. امت واحده هست، وحدت امت اسلامی باید در ذیل ولایت فقیه باشد اما کثرت و تکثر هم هست. عیبی ندارد، اختلاف سلیقه و اختلاف نظر هست. ایشان می‌گویند ما تفاوت‌ها را طبیعی می‌بینیم. نمی‌گوییم همه باید یک سلیقه باشند. نمی‌خواهیم یک‌دست‌سازی باشد. نکته پنجم این است که ولایت فقیه نشان داد که تبعیضی بین اقشار ملت نیست و همه خودی هستند. اقوام مختلف، مذاهب مختلف، طبقات مختلف، یک تعهد جمعی نسبت به اسلام و به انقلاب دارند. نکته بعدی بحث جمهوریت و اسلامیت یگانه است که نه دیکتاتوری و نه دموکراسی سکولار غربی بلکه مردم‌سالاری اسلامی یک راه سومی است که هر دو الگوی حاکم در جهان را زیر سوال برده و در مردم‌سالاری اسلامی و در دموکراسی اسلامی است که مردم با عقیده می‌آیند و رأی می‌دهند. با اعتقاد و اعتماد و عشق رأی می‌دهند. دیگر این‌که روح امید و نشاط و اعتماد را در جامعه دمید. همین دورانی که همه نگران بودند که الان چه می‌شود و به کجا می‌رسد و در درگیری‌های خیابانی مردم به جان هم می‌افتند، طرفداران این نامزد و طرفداران آن نامزد همدیگر را می‌زنند و حالت یأس و نگرانی و اضطراب بود اما رهبری ولایت فقیه به جامعه آرامش داد، با سعه صدر بحث کرد، روح امید و نشاط را در جامعه نشر کرد و اعلام کرد که سرمایه اصلی جمهوری اسلامی اعتماد مردم است. سرمایه اصلی مردم هستند. نه قدرت، نه ثروت، نه رسانه و نه هیچ چیز دیگر و پایه اصلی این انقلاب و جمهوری مردم هستند و این‌که دشمن می‌خواهد بحران اعتماد به وجود بیاورد و بعد بحران مشارکت درست کند و بعد بحران مشروعیت سیاسی برای کشور درست کند. یعنی اول کاری کند که مردم شک کنند و بگویند این نظام به رأی ملت خیانت می‌کند و اهل تقلب است. آن هم در این ابعاد این کار را می‌کند. بعد بگویند پس دیگر اعتماد نکنیم، بعد بگویند پس شرکت نکنیم، بنابراین مشروعیت سیاسی زیر سوال برود که ایشان تصریح کردند حمله به اعتماد مردم به انقلاب خطرناک‌تر است و صدمه آن از شکستن شیشه اتوبوس و آتش زدن و اتوبوس و بانک بیشتر است و تصریح کردند هنوز انتخابات برگزار نشده بود از چند ماه قبل گفتند تقلب است. در انتخابات برگزار نشده تقلب شده است و تحریم می‌کردند. نکته هفتم در این خطبه پذیرش مشارکت بود که این‌جا در جمهوری اسلامی بنا بر رقابت آزاد و جدی است و نه رقابت محدود تشریفاتی و نمایشی. یعنی هم مشارکت ملت را در تعیین حاکمان قبول داریم و هم رقابت جدی شفاف را قبول داریم. منتها رقابت باید در داخل چهارچوب نظام باشد. این رقابت له و علیه نظام نیست و فرض این است که رقابت داخل ساختار باشد. بنابراین تکثر و رقابت آزاد را کاملاً می‌پذیریم اما باید در چهارچوب قانون باشد. ببینید کسانی که وارد انتخابات می‌شوند می‌گویند ما چهارچوب‌ها را قبول داریم. اما اگر بگوییم ما به انتخابات می‌آییم ولی چهارچوب‌ها را قبول نداریم دیگر معنی ندارد. این تضاد است. اگر کسی چهارچوب‌ها یعنی ولایت فقیه را قبول ندارد، قانون را قبول ندارید، انتخابات را قبول ندارید دیگر اپوزسیون می‌شوی. یعنی شما مخالف نظام هستی. هیچ نظام سیاسی در دنیا مخالفین نظام را وارد انتخابات داخل نظام نمی‌کند. هیچ جای در دنیا اعم از غرب و شرق عالم این کار را نمی‌کند که بگویند شما بیایید مسئولیت نظام را به عهده بگیرید و مثلاً رئیس جمهور و نماینده مجلس بشوید. ولی خب قانون اساسی و قانون انتخابات و رهبری را هم قبول نداشته باشید. این که نمی‌شود. هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست. هر کس، هر گروهی وارد انتخابات می‌شود به این معنی است که ما چهارچوب‌ها را قبول داریم، ما انتخابات را قبول داریم، قانون را هم قبول داریم. نکته نهم طبق نظر همه ملت، همه ناظرین بی‌طرف سعه صدر رهبری بود. ایشان صریح گفت من یک رأی دارم و رأی من هم مخفی و شخصی است. مردم مجبور نیستند از رأی من حمایت کنند و لذا من نگفتم به چه کسی رأی دادم و می‌دهم. بعد از انتخابات ایشان فرمودند ما این 4 نفر را جزو نظام محسوب کردیم و رأی هم دادم ولی این‌طور نبود که افکار و ایده‌ها و طرح‌های هر 4 نفر را مثل هم قبول داشته باشم. ولی انتخاب با مردم است. مردم حق انتخاب دارند. مردم تصمیم می‌گیرند. مردم حرف‌ها را بشنوند و انتخاب بکنند. این‌جا باز سعه صدر رهبری و آزادی رأی ملت یک چیز بسیار مهمی بود و این‌ها همه نشان می‌دهد که همان که حضرت امام می‌گفت ولایت فقیه مخالف طاغوت است و اگر ولایت فقیه نباشد طاغوتی است درست است. نکته بعدی سیاست رهبری و ولایت فقیه در این بود که ما عقیده نداریم فقط تک‌گویی بشود. نه، دیدگاه‌های مختلف مطرح بشود. دفاع از مناظره شفاف، دفاع از دیالوگ و نه تک‌گویی، دفاع از نقد و انتقاد، دفاع از این‌که همه باید پاسخگو باشند، مهم است. رهبری قبلاً در بحث‌های دیگرشان گفتند خود رهبر هم باید پاسخگو باشد و هست. هم در برابر ملت و هم در برابر نمایندگان مردم که خبرگان پاسخگو بوده و هست و خواهد بود. ما در برنامه‌ها و در مواضع طرفدار شفافیت هستیم و نه طرفدار کلی‌گویی و فریب مردم. تعبیر رهبری این بود که مقابل چشم مردم، عریان، بدون ابهام و پیچیده‌گویی حرف‌هایشان را زدند و مردم انتخاب کردند. تعبیر پیش چشم مردم، آگاهی ملت و نه فریب به کار برده شد. این تعبیر که نظام جمهوری اسلامی اندرونی و بیرونی ندارد که ما حقایق را بین خودمان یک طوری بگوییم و به مردم خلاف آن را بگوییم. نه. صریح همینی که هست همین بود و مردم همه چیز را دیدند. یعنی نظر رهبری این بود که جمهوری اسلامی در یک اتاق شیشه‌ای است. شفاف است و چیزی مخفی از مردم نیست. مردم همه چیز را شنیدند، همه چیز را دانستند و انتخاب کردند. حق قضاوت با مردم است. قدرت قضاوت در مردم بالا رفت. مردم محرم هستند و نامحرم نیستند. آگاهی ملت اصل است و ناآگاه نگه داشتن ملت و این‌که رأی مردم زینتی نیست. بعضی‌ها می‌گفت این‌ها می‌گویند ما فقط ولایت شرعی که داشته باشیم کافی است و رأی مردم برای بازی و زینت و ویترین قضیه است. نه، رأی مردم واقعاً زینتی نبود. حق انتخاب حقیقتاً با مردم بود البته در چهارچوب شریعت و با تنفیذ ولایت فقیه که مردم آگاهانه و هوشیارانه انتخاب بکنند و ایشان تعبیر کرد که این مباحثات و گفتگوها و مناظر‌ه‌ها ذهن‌ها را پرورش داد و قدرت انتخاب به مردم می‌دهد و ما هم همین را می‌خواهیم. نکته یازدهم در این خطبه این بود که ایشان به جامعه درس سعه صدر و تحمل داد که این‌قدر بی‌تحمل نباشید که تا یک کسی خلاف ما یا خلاف نامزد ما یک چیزی گفت یا رأی آورد عصبانی بشویم و درب و دیوار را خرد کنیم یا همدیگر را تهدید کنیم و به یکدیگر توهین بکنیم. رهبری آموزش داد که همه گروه‌ها، همه جریان‌ها، نخبگان سیاسی مشارکت کنند، همه نقد بکنند و نقد بشوند، پاسخگو باشند و سعه صدر و تحمل هم باشد. گفتگو و بحث باشد اما کینه نباشد. تحمل داشته باشیم. مناظره باید باشد اما احساساتی نشویم، عصبی نشویم. سیاه‌نمایی نکنیم، به همدیگر تهمت نزنیم، بی‌انصاف نباشیم. آزادی بیان باشد اما التهاب و ایجاد نگرانی و کینه بین افراد نباشد. نکته بعدی انصاف خود رهبری در نقد طرفین و اطراف مختلف بود. شما دیدید ایشان هر 4 نامزد را نقد کرد. با سعه صدر و با انصاف هم این کار را کرد. همین‌طور با وجود این‌که رهبری می‌گویند خود من نظر بعضی از این‌ها را قبول نداشتم، با وجود این‌که با بعضی از آقایان اختلاف نظر داریم اما احترام اشخاص را علی‌رغم اختلاف نظری که با آن‌ها داریم باید حفظ کرد. نگوییم چون من با تو اختلاف نظر دارم پس هر تهمتی هم زدم، عیبی ندارد و تو هم به من تهمت بزن. نه. ایشان تصریح کردند ما اختلاف نظر هم با بعضی از آقایان داریم اما بدون سند نباید حرف زد، نباید تهمت زد و در عین حال تأکید صریح و قاطع و مجددی در باب عدالت اقتصادی قاطع و بدون تبعیض داشتند که در مورد هیچ کس، حتی نزدیکان خود رهبری یا غیر رهبری معاف نیست و این هم مهم بود که ایشان تصریح کرد موضع نظام در باب مسائل فساد اقتصادی یک موضع روشن است. با فساد در هر نقطه‌ای باید مبارزه کرد و ما با هیچ کس تعارف نداریم و بعد این‌که ما نمی‌گوییم اصلاً در نظام فساد نیست. ایشان گفت اگر نبود که من فرمان 8 ماده‌ای را نمی‌دادم. مگر می‌شود یک نظامی باشد که همه در آن معصوم باشند و هیچ خطا و خیانتی در آن نباشد؟ بالاخره هست. اما یک طور سیاه‌نمایی نکنیم که انگار یک نظام فاسدی است و کم کم دزدی‌های همه رو می‌شود و همه دزد هستند و امروز این لو رفت و فردا او لو می‌رود. رهبری می‌گویند این‌طور نیست. یکی از سالم‌ترین نظام‌های سیاسی جهان را داریم. البته فساد در آن هست و باید قاطع با آن بدون تبعیض مبارزه بشود. جهاد ضد فساد لا ینقطع باید ادامه پیدا کند. این‌که با فساد مبارزه بکنیم یا بگوییم فساد هم گاهی هست تضعیف نظام نیست. انکار فساد و عدم مبارزه با فساد تضعیف نظام است و اگر ما هم بازی در بیاوریم و خودمان و دیگران را فریب بدهیم کم کم فساد واقعاً ریشه‌دار می‌شود. اگر مهار نشود توسعه پیدا می‌کند. بعد مثل خیلی از نظام‌های سیاسی دنیا که تا خرخره در فساد اقتصادی غرق هستند و شعار مبارزه با پول‌شویی هم می‌دهند می‌شویم و ما نباید مثل آن‌ها بشویم. نکته بعدی فراجناحی و فراگروهی سخن گفتن رهبری و ولایت فقیه بود. ایشان می‌گویند همه 40 میلیون رأی متعلق به جبهه انقلاب بود. حالا هر کسی به هر کسی رأی داده باشد و نه فقط 25 میلیون رئیس جمهور منتخب خط انقلاب باشند. خط انقلاب 40 میلیون رأی دارد و نه فقط 25 میلیون. یکی هم تأکید ایشان روی امانت‌داری نظام در انتخابات است که ما اهل خیانت به رأی مردم نیست. ممکن است یک کسانی بگویند وظیفه شرعی است و برای احساس خطر و برای مصلحت حالا یک مقدار پس و پیش بکنیم ولی ایشان فرمودند اصلاً نه چنین امکانی وجود دارد که 11 میلیون رأی را جابجا کنند. مملکت این‌قدر در هم ریخته نیست. سر هر صندوق نظارت‌های دقیق است. 10، 15 نفر آدم از جناح‌های مختلف، نماینده نامزدهای مختلف هستند. رأی همان‌هایی که سر صندوق رأی‌ها بودند با هم فرق می‌کرد. شما در حوزه رأی‌گیری که بروید و بپرسید ممکن بود همان کسانی که بالای سر صندوق‌ها هستند و آرا را شماردند خودشان با هم اختلاف نظر داشتند. یکی به «الف» رأی داده و یکی به «ب» رأی داده است. معنی ندارد. امکان این کار نیست و اصلاً رأی ملت در جمهوری اسلامی امانت شرعی تلقی می‌شود و خیانت به آن خیانت به شرع است. نکته بعدی قانون‌محوری و دفاع از قانون بود. اگر بخواهیم مدام به قانون تبصره بزنیم و فشارپذیر باشیم و فراقانونی و خلاف قانون عمل بکنیم و سر هر موردی بگوییم چون یک عده ناراضی هستند قانون را تعطیل کنیم روح استبدادی و دیکتاتوری در جامعه رایج می‌شود و مورد بعدی نفی افراطی‌گری و خشونت‌های خیابانی بود که ایشان به خصوص فرمودند مردم به دنبال این خشونت‌های خیابانی و افراطی‌گری نیستند. نخبگان سیاسی مراقب باشند و طرفداران خودشان را تحریک نکنند. نه چپ و نه راست. هر کس که هستند. این‌که بخواهیم کف خیابان مسائل را حل کنیم خودش تضعیف صندوق رأی است. اصلاً خود رأی و صندوق رأی فصل الخطاب است. انتخاب می‌کنیم که بگوییم اختلاف نظر داریم اما به رأی اکثریت عمل می‌کنیم. و الا اگر بخواهد بعد از این اتفاق دیگری بیفتد خلاف است و ایشان از فلسفه انتخابات و مردم‌سالاری دفاع کرد و گفت که اصلاً انتخابات برای همین است و الا هرج و مرج و دیکتاتوری است و بعد هر کسی زور بیشتری دارد می‌گوید طرفداران ما بیشتر هستند و ما به خیابان می‌آییم و شما را می‌زنیم و این همان وضعیتی می‌شود که در کشورهای همسایه ما و جاهای مختلف هست و بعد دعوت به صفا و برادری و وحدت اجتماعی کردند و بعد قاطعیت و شجاعت رهبری بود که در عین حال که با سعه صدر و رحمت سخن گفت و این‌که همه متعلق به انقلاب هستند و راه صمیمیت و صفا هست اگر مصالح اصلی تهدید بشود ایشان بیدارباش داد و گفت مراقبت نفوذ خارجی سوء استفاده آن‌ها از مسائل داخلی باشید. همه هم می‌دانند که اگر این مردم لحظه‌ای احساس بکنند و ولایت فقیه به این نتیجه برسند که دشمن می‌خواهد ریشه را بزند و ولی فقیه به صحنه بیاید آن وقت خواهند دید که ریشه‌های ولایت فقیه تا کجا در اعماق قلب ملت است. آن وقت خواهند دید که همین 40 میلیون چطور به صحنه خواهند آمد. یک وقت مخالف، مخالف قانونی است، یک وقت مخالف، مخالف قانون است. اگر کسی مخالف قانون است دیگر نمی‌تواند در چهارچوب قانون در انتخابات شرکت کند. اما یک وقتی یک نفر مخالف قانونی است. می‌گوید من قانون را قبول دارم و در چهارچوب قانون انتقاد و اعتراض می‌کنم. آن عیبی ندارد. در چهارچوب قانون انتقاد بکند و در چهارچوب قانون هم جواب بگیرد. ولی نمی‌شود مخالف قانون باشی و بعد وارد رقابت‌ها هم بشوی. اما این انتخابات نشان داد که چطور جمهوریت و اسلامیت در هم‌تنیده هستند و نباید تفکیک بشوند. مشارکت 40 میلیونی در تاریخ انتخابات بی‌سابقه بود. در جهان هم 85 درصد یک رکورد است.

این‌که اکثریت قاطع با فاصله زیاد به رئیس جمهور رأی دادند، پیام این رأی چیست؟

رأی اکثریت قاطع به شعارهای انقلابی ارزشی، به خط مستضعفین، خط عدالتخواهی و خط تفکر اسلامی انقلابی است. آن‌هایی که صرفاً جمهوری‌خواه و دموکرات هم هستند باز باید به رأی ملت و به قانون احترام بگذارند اگر میزان را رأی ملت می‌دانند. نباید بگوییم هر وقت مردم به ما رأی می‌دهند میزان رأی ملت است. هر وقت به دیگران رأی می‌دهند میزان رأی ملت نیست. اگر این را بگوییم به این معنی است که میزان رأی ملت نیست، میزان من هستم. این همان دیکتاتوری است. این‌که 25 میلیون رأی به رئیس جمهور داده شد، بیش از این‌که این مسئله را شخصی تلقی کنیم، رأی به خط انقلابی‌گری، خط ارزش‌ها، مستضعف‌گرایی، موضع ضد استکباری، عدالتخواهی، زهد و ساده‌زیستی، صداقت و شفافیت با مردم بود و دو پیروزی در این انتخابات پیش آمد. یکی رکورد مشارکت و اعتماد به انقلاب و دوم رأی به شعارهای انقلاب و حضرت امام بود و بر خلاف آن‌هایی که همیشه می‌گفتند اگر مردم زیاد شرکت بکنند کسانی که گفتمان حضرت امام و رهبری و انقلاب را قبول ندارند رأی می‌آورند و هر چه آرا بالا برود آرای ارزشی پایین می‌آید اتفاقاً این انتخابات نشان داد که آرا به سقف خودش رسید اما این‌طور نبود که هر چه آرای مردم و مشارکت مردم بالا بیاید آرای انقلابی و ارزشی پایین برود. اتفاقاً آرای ارزشی و انقلابی هم به همان میزان و بلکه بیشتر بالا آمد. این هم یک ترسی بود که خیلی‌ها داشتند. شما دیدید که بعضی‌ها فکر می‌کردند باید شعارهای خلاف انقلاب و حضرت امام بدهند که مردم به آن‌ها بیشتر رأی بدهند. خود این دوستان هم دچار توهم بودند. شما دیدید در انتخابات بعضی از نامزدها گفتند می‌خواهیم بی‌حجابی آزاد بشود. در گفتگوها دیدید؟ گفتند بی‌حجابی را آزاد می‌کنیم. گفتند با آمریکا سازش می‌کنیم. فکر کردند این‌ها برای مردم ما ارزش است. اگر این حرف‌ها را بزنند بیشتر رأی می‌آورند. من معتقدم اگر این حرف‌ها را نمی‌زدند خود این آقایان بیشتر رأی می‌آوردند. با این حرف‌ها رأی‌های خودشان هم از دست دادند. اگر دوباره همین الان انتخابات بشود کم‌تر رأی می‌آورند. به خصوص بعد از اتفاقاتی که بعد از خطبه رهبری افتاد. کم‌تر از قبل رأی می‌آورند. چون خیلی از کسانی که به این دوستان رأی دادند تصورشان این بوده که این‌ها به انقلاب و به حضرت امام و به رهبری معتقد هستند و در این چهارچوب هستند و حالا روی روش اختلاف سلیقه دارند. ولی وقتی خلاف این را ببینند مطمئن باشید که خیلی از آن‌هایی که رأی دادند دیگر حاضر نیستند به آن‌ها رأی بدهند. بعضی از این آقایان اگر واقعاً همان اعتقادات خودشان را می‌گفتند یا مبانی انقلاب و حضرت امام را تکرار می‌کردند مطمئناً رأی بیشتری داشتند. اما به نظر من بعضی‌ها دچار توهم شدند و فکر کردند اگر حرف‌هایی بزنند که خلاف مبانی انقلاب و حضرت امام است مردم دوست دارند. تصور بعضی‌ها این بود که مثل این‌که اکثریت مردم بی‌دین هستند یا با انقلاب نیستند و اگر این کار را بکنیم بیشتر رأی می‌آوریم. خب کم‌تر هم رأی آوردند. اما بعضی‌ها که بیشتر روی ارزش‌های انقلابی اصرار کردند بیشتر رأی آوردند. این‌ها در توده مردم نیستند. بعضی از این‌ها در خیابان‌های بالای شهر و بین اقشار مرفه و یک اقلیت‌های تجدد زده هستند و فکر می‌کنند کل ملت همین هستند. مسئله، مسئله احمدی‌نژاد نیست. آقای احمدی‌نژاد را تا 5 سال پیش اکثر ملت نمی‌شناخت. علت فقط یک چیز بود و آن هم این‌که مردم احساس کردند بین نامزدهایی که آمدند ایشان نزدیک‌ترین شعارها را به حضرت امام و انقلاب و رهبری داد و پرچم اسلام و عدالتخواهی و مبارزه با استکبار را بالا برد و مطمئن باشید اگر فردا بر خلاف شعارهایی که داده عمل بکند یا عمل می‌کرد، یعنی مردم احساس بکنند که به مسئله عدالتخواهی، فسادستیزی، ضد استکباری، طرفداری از ولایت فقیه، ارزش‌های اسلامی و انقلابی پایبند نباشد همین ملت در هیچ انتخاباتی حتی اگر برای مجلس یا برای شورا هم بیاید رأی نخواهند داد. مسئله مردم مسئله شخص نیست. ملت به یک سری شعارهایی ایمان دارند. ملت رشد انقلابی و دینی پیدا کرده‌اند. بنده معتقد هستم این آرایی که به این دوستان داده شد بیش از این‌که رأی اشخاص باشد رأی به شعارها و رأی به افکار بود. این تشخیص ملت است. یک ملت بسیار رشید و باشعور و بالغی پیدا کرده‌ایم. مسئله اشخاص نیست. ببینید می‌خواهم این را عرض بکنم که اصلاً مهم نیست من یا شما به چه کسی رأی داده‌ایم. تحلیل بنده این است و الان هم این را عرض می‌کنم که اشخاصی که رأی داده‌اند فقط به شخص رأی نداده‌اند. به این شعارها و پرچمی که بالا رفته رأی داده‌اند و چون اکثریت وفاداتر از بقیه هستند احساس می‌کنند که به این شعارها رأی بدهند و فردا اگر ببینند به این شعارها وفادار نیست رأی نمی‌دهند. مردم به خاطر این به یک شخص رأی می‌دهند که به یک اصولی معتقد هستند. بعضی از آقایانی که رأی نیاوردند قبلاً در سال‌های قبل و در دوره‌های قبل همین شعارها را می‌گفتند و به همین حرف‌ها عقیده داشتند و مردم بیشتر به آن‌ها رأی می‌دادند. می‌خواهم بگویم این توهم است که بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر یک حرف‌هایی بزنیم و مثلاً از ارزش‌های انقلاب و اسلام فاصله بگیریم بیشتر رأی می‌آوریم. این‌طور نیست. این انتخابات و چند انتخابات قبلی نشان داد که مردم واقعاً به مبانی معتقد هستند. ممکن است در تشخیص مصداق و افراد گاهی اشتباهی شده باشد، ممکن قبلاً و در دوره‌های قبل شده باشد و در آینده هم بشود اما معیارهای مردم این‌هاست. نسبت به بقیه نامزدها هم پرسیده‌اند که تمام این نامزدها در جمهوری اسلامی سوابق دارند. منتها سابقه کافی نیست. همه ما در خطر هستیم. تا آخر باید بتوانیم این مبانی را حفظ بکنیم و من امیدوارم انشاالله به این موازین انقلابی و ارزشی وفادار باشند و جزو نیروهای انقلاب باشند و بمانند و در چهارچوب نظام انشاالله عمل بکنند و به کشور خدمت بکنند. تا جمعه نظام خطبه رهبری مسئله یک طور است و از جمعه به بعد که دیگر ایشان صریح حرف‌هایش را زده هر کسی هر موضعی گرفته باید پاسخگو باشد. از آن به بعد که رهبری صریح نظر می‌دهند مسائل فرق می‌کند.

اغتشاشات را تقصیر نامزدها می‌دانید یا دشمن خارجی؟

به نظر بنده بعضی از نامزدها بی‌نقش نبودند و باید مسئولیت آن را بپذیرند اما دشمن خارجی آمد و سوار این موج شد و سوء استفاده کرد و الا آن آقایان هم شاید تصور این‌که این اتفاقات بیفتد را نداشتند. اگر آن‌ها را هم دارند و باز هم تأیید بکنند معلوم می‌شود که از چهارچوب‌های انقلاب و حضرت امام و رهبری خارج شده‌اند.

با توجه به برنامه‌ریزی‌هایی که برای زیر سوال بردن انتخابات توسط دشمن شده بود آیا روی مسئله ریاست جمهوری هم سرمایه‌گذاری شده بود؟

حتماً شده بود. حتماً کسانی منتظر بودند که اگر نتیجه انتخابات طور دیگری بود به یک بهانه دیگری شلوغ می‌کردند. این ریختن در خیابان و درگیری‌های خیابانی از قبل انتخابات برنامه‌ریزی شده بود. یک عده از ضد انقلاب در خارج برنامه‌ریزی کرده بودند که دشمنان ما و دست‌های استعماری هستند و یک عده هم شاید در داخل برنامه‌ریزی کرده بودند که نتیجه انتخابات هر چه بشود یک درگیری‌های اجتماعی و دسته‌بندی‌های خیابانی به راه بیفتد. من نمی‌خواهم کسی یا نامزدی یا نامزدهایی را متهم بکنم. اما کسانی بودند. حالا اگر این‌ها نبودند کسان دیگری بودند و سوء استفاده کردند. این خط بود. این توطئه بود. این‌ها یک شبه و یک ساعته برنامه‌ریزی نشده بود. خیلی ممنون و متشکرم. من خواستم یک نمونه از آن‌چه که گاهی بحث‌های نظری و تئوریک می‌شود را در یک نمونه عملی و یک مثال کارآمدی خارجی عینی که همه ما و شما در این ایام به چشم خودمان دیدیم را اشاره کرده باشم. دشمنان هم در رسانه‌های خود در خارج اعتراف کردند و گفتند ما باور نمی‌کردیم به این سرعت و به این زیبایی یک چنین بحران و توطئه خطرناکی جمع بشود و مهار بشود و این باز نقش رهبری و مردم است. خیلی ممنون و متشکرم.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha